1. صبحی که با چایی دارچینی که بابای آدم به آدم بدهد آغاز شود صبحی ست از صبح های بهشت.
2. میدونید از صبح تا حالا چه اهنگی افتاده سر زبونم؟ دختر مردم پکرم کرده شماعی زاده :))) بعد هی "پکر" رو میگم "کپر" کلی می خندم خودم به خودم :)) بعد تازه بیشتر اون قسمتش افتاده تو دهنم که میگه "میدونه، اره میدونه، خود شیطون بلاش میدونه" :))) بعد بابام در سکوت نگاهم میکنه :))) میگه حداقل یه چی بخون من بلد باشم. میگم تو چی بلدی؟ میگه بیا معین بخونیم :)))
3. اون روز تو مدرسه قیافم یه جوری بود که دریا یکی زد رو شونم گفت "غصه نخور. این اخرین اول مهریه که اینجایی. سال دیگه این موقع یا تو خوابی یا دانشگاه." کمرم شکست ینی :))
4. دستمو چش زدم :| دوباره ورم کرد.
5. امروز فقط 6 ساعت خوندم :(
6. میخوام یه چی بگم براتون. بعدا میگم.
7. شونصد تا عکس از جاده های شمال (محاله یادش بره) گذاشته. بعد من به این فکر میکنم که انقد که کتاب و ورق کف اتاقه جای ما تحت هم نیست :)) شمال لنتی؟؟ این همه تفاوت از کجا نشات میگیره ناموسا؟
درباره این سایت