+ دم در وایساده بود شکلات میداد :) بهش گفتم خانوم چیه عروس شدین؟ 

چند لحظه پوکر نگام کرد بعد گفت هروقت یه اسکلی پیدا شد تو رو بگیره، منم میگیره. 

خورد شدم لنتی :)

منم شکلاتشو پس دادم گفتم ببین خانوم برا هرکی لاتی واس ما شوکولاتی :) تازه اینا رو نمیان بعنوان شیرینی بدن، اینا رو بعنوان بقیه پول ادم تو سوپریا میدن :)) دیگه ام به من تیکه نندازا :)))))

 

+ امروزم وسط زنگ ادبیات داد زدم که میخوام برم خونمون! 

کاملا امادگی پرت شدن از کلاس بیرون رو داشتم ولی گرفتم خوابیدم و در کمال ناباوری معلمه نه تنها ننداختم بیرون بلکه به ناز و نوازشم پرداخت و گفت امروز شیطون شدیا زبون در اوردی :|| چرا میخوای بری خونتون؟ 

گفتم که سرم درد میکنه.

بعد گفت اهان مهمون داری میخوای بری خونتون :|

گفتم نهههه خاااانووووم سرررررم دردددد میکنههههه :||

گفت دفعه دیگه برو یه جا دیگه بشین.

گفتم چرا؟

گفت چون اینجا افتاب میخوره تو چشمت لابد سر درد میگیری :)

خیلی خوبه اقا خیلی دوسش دارم :))))) 

 

+ امروز با ری ری خوراکیای جدید بوفه رو کشف کردیم و از اینهمه خلاقیت در صنایع غذایی به وجد اومدیم :)) و نکته این بود که پولام تموم شد :))))))) زیبا نیست؟ 

 

+ بهارررررر درد نگیری "سیامک" افتاد تو دهنم :||


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Pat عملکرد شواری دانش آموزی آموزشگاه سروش 98-97 دلنوشته راندنو پی اس ادیت آموزش کامپیوتر مشاوره و یادگیری درسی خدمات تخصصی هود و گاز در شیراز نهج آموز