امروز داشتم کلی غر می زدما کلی به مشاوره بعد یهو با این مفهوم که "خفه شو"، گفت تو از همه بیشتر پیشرفت داشتی، غر نزن. و همه بچه ها برام دست زدن :|| منم "مخلصیم چاکریم قربونتون برم" گویان پرهایم ریخت. ینی بچه ها برام پنج شیش بار دست زدن :|| احساس کردم نوبلی اسکاری چیزی گرفتم خدایی :// بعد همه میگفتن چیکار کردی؟ منم گفتم از وقتی بنزین گرون شده، کربن دی اکسید کمتری وارد بدنم میشه و توانایی ذهنیم بالا رفته ^_^ و از وقتی از کفشای تن تاک و بیسکویت جوین و گرجی و ماء الشعیر عالیس (هلوش و لیموش) استفاده میکنم همه چی خوب شده ^___^
بعدم معلم ادبیاته اومد بهم گفت آفرین دوم شدی تو ادبیات ، من به تو عشق می ورزم!
:|| منم گفتم خب خانوم من قصد ازدباج ندارم یهو وسط کلاس مطرح نکنین من هول میشم با خانواده در ارتباط باشین هرچی بابام بگه :/
اونم خب طبیعتا دندوناش ریخت.
حالا هم به مامانم میگم که سه تا لقمه فقط کفاف یه زنگ منو میده. بیچاره اونم برفاش ریخت. ولی من واقعا یک متر ساندویچ رو ساعت نه صبح خوردم. ولی ری ری واسه اینکه غصه نخورم برام پفیلا خرید :))
امروز دوتا گربه دیدم عین گارفیلد بودن *____*
درباره این سایت