1. دیگه به درجه ای از کمال رسیدم که تارا امروز دست کرد تو جیبش و یه دونه از اون تی بگ های خوشمزه اش بهم داد و در حالیکه برفام ریخته بود بهم گفت "امروز دیر تعطیل میشیم." 

ینی واقعا انقد دوستای خوبی دارم که واقعا میفهمن سه شنبه ها حالم بده؟ خیلی دوسشون دارم بعضیاشونو.  

تازه ایناروسِ قشنگم در به در دنبال لیوان و آب جوش بود برام :))) بعد میگه فکر نکنی خبریه ها، تو که افسردگی میگیری منم افسردگی میگیرم :| نمیدونستم الان داره تعریف میکنه یا نابود یا چی :)) 

2. امروز سر کلاس پنج دیقه به احترام درصد هندسه پیشم ایستادن و تمام مدت با برفای ریخته به دستای معلمه خیره بودم که جاااااانننن مااااادرررررتتت نزززززننن صفحههههه بعدددد هندسهههه پاییییه م رووووو نبییییین :| ری ری هم هماهنگ بود باهام، یه بحث پیچیده ریاضی رو با معلمه شروع کرد تا نزنه صفحه بعد و درصد پایه م رو نبینه :'| مدیونشم لنتی :|

3. یه کم میشه آدم باشم؟ باید با صبا بهتر رفتار کنم. اون فرق داره. اون فرق داره اون فرق داره اون فرق داره اون فرق داره باید آدم باشم باید آدم باشم باید آدم باشم باید آدم باشم.

4. فقط عنوان :|

#ستاد_ریزوندن_برفای_سهراب_سپهری

5. بریم که داشته باشیم یه سرما خوردگی مَشتی رو :|


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Gary نسیم باران تیزپروازان پیشتازان پاسارگاد کالا118 شورای دانش آموزی فنی شهید ذبیحی سامان ابزارالات ساختمان گشت و گذار آشپزی غذاهای دریایی دلی نویس Ashley