امروز به بودنِ سپی و مری و مامان بزرگ گذشت. با وجود گذشتن تولدم برام کادوهای خفن آوردن :) عکسای قدیما رو دیدیم و من چقد استرس کشیدم که سپی عکسای قبل طلاقو نبینه. تازه یه گل کوشولو هم رو کادوهاشون بود :))

آقا اومدم ادا این خارجکیا رو در آرم با آسودگی به تخت تکیه بدم فهمیدم پشتم خالیه چنان با مغز افتادم  از رو تخت زمین که هرچی نوسان خوندم پرید :))) الان خودم به نوسان افتادم هارهار :)))

گل کوچولوی جذابم رو به همراه حسابان مشاهده میکنید که هرگز توش استعدادی نداشتم، ندارم و نخواهم داشت.

+ از شدت استرس نمیتونم درست نفس بکشم و جالبیش اینه که حتی دلیلشم نمیدونم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هفت آسمان ★★★ باژبود ★★★ طراحی سایت در تبریز رایگان جایزه بگیرید فیلم مذهبی سیستم های امنیت و حفاظتی- دوربین مداربسته دفتر طراحی گرافیکی نوین آموزش،فناوری،کارآفرینی طراحی سایت / سئو سایت